یادش بخیر.
یک سال پیش چنین روزی پیشت بودم.
تنهای تنها با تو.
چه زود گذشت آن روزها...
نسیم کویت بالاخره مشام مُردهام را نوازش کرد.
چقدر لذتبخش بود.
آرام شدم، بعد از مدتها...
دلم برای تو تنگ شده.
یعنی در حقیقت از خودم خسته شدهام و جز تو پناهی ندارم!
کمکم کن.
امروز اومدم،
تا هر وقت هم که تو بخواهی میمونم.
کلمات کلیدی: